معرفی شهر کاشمر

کاشْمَر با نام تاریخی کِشمَر یا تُرشیز؛ مرکز شهرستان کاشمر، در شرق ایران و جنوب‌غربی استان خراسان رضوی، در حدود ۲۴۰ کیلومتری شهر مشهد قرار دارد و از محصولات مهم این شهر می‌توان به زعفران، انگور، کشمش و پنبه اشاره کرد. اکنون کاشمر دارای پنج مرکز آموزش عالی شامل دانشگاه پیام نور کاشمر، دانشگاه آزاد اسلامی کاشمر، دانشگاه جهاد دانشگاهی کاشمر، مرکز آموزش عالی کاشمر و دانشکده پرستاری می‌باشد.

کاشمر از شهرهای باستانی ایران و خاستگاه تمدن‌های پنج هزار سالهٔ نای و دو هزار سالهٔ کوه‌های شمالیهٔ شهر یعنی مجموعهٔ تاریخی، ساسانی آتشگاه است.

کاشمر دومین شهر زیارتی خراسان رضوی و چهارمین شهر زیارتی ایران است. قالی‌بافی، زیلوبافی، گیوه‌بافی، تهیهٔ پارچه‌های دست‌باف و بافتن چادرشب ابریشمی مهم‌ترین صنایع دستی این شهر را تشکیل می‌دهند. قالی‌بافی کاشمر چه از نظر کمیت و چه از نظر کیفیت دارای شهرت خاصی بوده‌است.

موقعیت کاشمر

وجه تسمیه و پیشینه تاریخی

کاشمر و ترشیز پیشین، از گذشته‌های دور تاکنون دچار دگرگونی و تغییر نام شده‌است. در بررسی نام این شهر به بیش از بیست نام برخورد شده‌است که با یک جمع‌بندی می‌توان تمامی آن‌ها را در واژگان «کاشمر»، «ترشیز»، «بست» و «سلطان آباد» خلاصه کرد. به این ترتیب واژهٔ کشمر، که می‌تواند به معنای آغوش مادر گرفته شود، با گذشتن از شکل‌های کیشمر و کشمار، سرانجام به گونه کاشمر درآمده و در همین صورت بازمانده‌است. از سوی دیگر فرهنگ نگاران، کاشمر را گونه کامل شده «کاخجر»، «کاشخر» و «کاشغر» دانسته‌اند و بر این باورند، که «کاش» برگردانیده شده «کاج» است و «کاخجر»، یادآور سرو بزرگ و سرشناس این سرزمین است. بنا بر روایتی در محلی که اکنون کاشمر خوانده می‌شود، بین گشتاسب کیانی و زرتشت پیامبر دیداری روی داده‌است. چون گشتاسب کیانی، دین بهی را پذیرفت، زرتشت نخستین آتشگاه خود را در قلمرو حکومت کیانی پی ریخت و در جلو در این آتشکده، درخت سروی را که تبار بهشتی داشت، با دست خویش کاشت تا همین سرو را بر ایمان شاه گواه بگیرد. بر هر برگ این سرو نام گشتاسب نقش بسته بود و چون درخت بالا گرفت، شاه نیز بر گرد سرو مینوی، تالار بزرگی ساخت تا نگهدار حرمت سرو باشد. کشمر در ۳۱ هـ. ق، به دست مسلمانان افتاد.

 

پیروان زرتشت، که حاضر به پذیرش جزیه نبودند، در نیمه دوم سده ۸ م، در حالت جنگ و گریز، این ناحیه را ترک کردند و خود را به بندر جاسک، و دریای مکران (دریای عمان) رسانده سپس با گذشتن از دریای مکران به کرانه‌های گجرات، از جمله بندر سورات و بمبئی رفتند. خراسان، (از جمله ترشیز) در دو سه سده نخستین اسلام، بین امرای طاهری، چون رافع بن هرثمه (در گذشته ۲۸۴ هـ. ق) و امرای صفاری، مانند احمد بن عبدالله (کشته شده ۲۶۸ هـ. ق) و ابوطلحه منصور سرکب، دست به دست گشت. در سال ۴۳۸ هـ. ق، هنگامی که حسن صباح، پیشوای اسماعیلیان، در الموت استقرار یافت، دستیار خویش، حسین قاینی را که پیش از آن، حاكم ترشیز و قهستان بود، به عنوان داعی به کاشمر فرستاد. در سال ۵۲۰ هـ. ق، وزیر سلطان سنجر سلجوقی، ترشیز را محاصره و چپاول کرد. ابن اثیر و یاقوت حموی، چیره گی اسماعیلیان را بر ترشیز، بین سال‌های ۵۲۰ تا ۵۳۰ هـ. ق، دانسته‌اند. لشکریان هلاکوخان نیز در تون و ترشیز چپاول و کشتار بسیار کردند.

 

امیران قهستان و ملوک سیستان، گه گاه ترشیز را به قلمرو خود می‌افزودند. سربداران نیز حکومت خود را از جام تا دامغان و از خبوشان تا ترشیز، گسترش دادند و خواجه علی موید (۷۶۶–۷۸۸ هـ. ق) نیز که آخرین آن‌ها بود، ولایت‌های قاین، طبس، ترشیز و قهستان را به قلمرو خود افزود و این جایگاه تا سال ۷۸۲ هـ. ق، که خواجه علی به تیمور لنگ پیوست، ادامه داشت. تیمور لنگ، ترشیز را در سال ۷۸۴ هـ. ق، به سازش گشود. از آن پس، شاهان و شاهزاده گان تیموری تا اوایل سده ۱۰ هـ. ق، ترشیز را در اختیار داشتند. آخرین آنان، یعنی سلطان حسین میرزا بایقرا، تا سال ۹۱۰ هـ. ق، خراسان را در دست داشت. پس از او چندی ازبک‌ها به رهبری محمد خان شیبانی، بر خراسان چیره شدند. از این زمان تا استقرار کامل صفوی، ترشیز را گاه حاکمان اوزبک و گاه سردارانی از طایفه‌های صفوی، چون شاملو و استاجلو، اداره می‌کردند. در اواخر حکومت شاه تهماسب، ترشیز در دست محمود خان صوفی اوغلی بود و در روزگار محمد شاه صفوی، نخست ترشیز را به همان محمود خان دادند، و سپس شاه علی سلطان افشار حاکم کاشمر شد.

کاشمر از شهرهای باستانی ایران و خاستگاه تمدن‌های پنج هزار سالهٔ نای و دو هزار سالهٔ کوه‌های شمالیهٔ شهر یعنی مجموعهٔ تاریخی، ساسانی آتشگاه است.

کاشمر دومین شهر زیارتی خراسان رضوی و چهارمین شهر زیارتی ایران است. قالی‌بافی، زیلوبافی، گیوه‌بافی، تهیهٔ پارچه‌های دست‌باف و بافتن چادرشب ابریشمی مهم‌ترین صنایع دستی این شهر را تشکیل می‌دهند. قالی‌بافی کاشمر چه از نظر کمیت و چه از نظر کیفیت دارای شهرت خاصی بوده‌است.

تُرشیز بدین هیئت (به ضم حرف “ت”) به معنی شهر نیرومند (=تور-شیث اوستایی) یا به معنی شهر دارای چهار بخش (دژ) است چه به گفته حمدالله مستوفی شهر کوچک تُرشیز حصاری «بغایت حصین» دارد و دارای چهار قلعه مستحکم است؛ لذا به نظر می‌رسد هر دو معنی مذکور از این نام مستفاد می‌شده است و خود شهر تُرشیز در میان این چهار قلعه مستحکم آن قرار گرفته بوده، به ویژه اتکا به دژ دفاعی حصین کنار خود یعنی برداورد یعنی قلعه سنگی داشته‌است. اشاره تاریخ بیهق به جنگ میان ایرانیان و تورانیان در این منطقه مطابقت جزء تُر با تور=نیرومند را در اینجا نشان می‌دهد.

ناحیه و شهری که در قدیم در جنوب غربی مشهد در استان خراسان بود، امروزه ناحیه‌ای به نام ترشیز وجود ندارد و ویرانه‌های شهر در حدود پانزده کیلومتری جنوب غربی شهر خلیل‌آباد باقی است.

 

۱) ناحیه ترشیز. این ناحیه در منطقة تاریخی قُهستان / کوهستان، در جنوب رشته کوه سرخ که آن را از ولایت نیشابور جدا می‌کرد، قرار داشت و گاهی جزو ولایت نیشابور شمرده می‌شد. آبادیهای آن در شمال در کوهپایه و در جنوب در دشت قرار گرفته بود. از قسمت‌های قدیمی آن بُست / پشت با دو شهر بُست و کُندُر بود. آبادی کندر امروزه مرکز دهستان ششطراز است و در حدود پانزده کیلومتری جنوب غربی شهر خلیل‌آباد قرار دارد (ایران. وزارت کشور، ص ۲۲؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج ۴۲، ص ۹۹). ویرانه‌های شهر بست نیز ظاهراً نزدیک آبادی فیروزآباد کنونی (در حدود هفده کیلومتری جنوب شرقی شهر برداَسکن *) واقع است (خسروی، ص ۱۱۴). در قرن چهارم، بست یکی از دوازده رستاق نیشابور شمرده می‌شد که درآمد سه منبر آن به اندازه درآمد مرو بود (مقدسی، ص ۳۱۷–۳۱۸). بنا بر مطالب تاریخ بیهق (ص ۴۶۰)، جنگ میان منوچهر و افراسیاب در ناحیه بست بود و هر دو پادشاه پیش از جنگ در آنجا متوطن بودند.

 

به نظر می‌رسد که شهر و ناحیه ترشیز کمابیش مطابق با قسمتهایی از بخش خلیل‌آباد امروزی، در شهرستان کاشمر، باشد.

 

ناحیه ترشیز به گفته ابن اثیر (متوفی ۶۳۰) از «اعمالِ» (جزوِ) بیهق (ج ۱۰، ص ۳۹۲) و به گفته یاقوت حموی (ج ۳، ص ۵۳۴) از اعمال نیشابور بوده‌است. در نیمه اول قرن هشتم، حمداللّه مستوفی ترشیز را ولایتی در نیمروز ذکر کرده و گفته است که ترشیز گرمسیر است و حصاری «بغایت حصین» دارد، آب آن از کاریز تأمین می‌شود، روستاهای بسیار و غلات، انگور، انجیر و انار «بغایت نیکو» دارد و از آنجا غله و میوه به نیشابور و سبزوار و ولایات دیگر می‌برند، در آنجا ابریشم تولید می‌شود، قصبه آن ولایت، کِشمَر است و در قدیم در آن درختی سرو بوده، در کشمر هرگز زلزله نیامده است، و در ولایت ترشیز چند قلعه محکم وجود دارد (نزهة القلوب، ص ۱۴۳). ظاهراً در حمله تیمور به ایران (۷۸۲) یکی از قلعه‌های مستحکم ترشیز مقاومت کرده‌است. در جنبش سربداران (ح ۷۳۷–۷۸۸)، بسطام و فرهادجِرد و نیشابور، از جمله ناحیه ترشیز، مدتی در دست سربداران بود (اسفزاری، بخش ۲، ص ۳۷۹؛ نیز رجوع کنید به دولتشاه سمرقندی، ص ۳۱۵). احتمالاً اهالی ترشیز که گرایشهای شیعی داشتند، بسهولت به آنان پیوستند. حافظ ابرو (متوفی ۸۳۳)، ترشیز را ناحیه‌ای بزرگ با قلعه‌ای محکم معرفی کرده و نوشته است که کشمش آن در جهان مشهور است (ج ۲، ص ۴۸). در ۹۹۲، در دورة صفوی، در آبادیِ سوسفیدِ ترشیز بین امرای قزلباش جنگ شد و در ۹۹۴، پس از اینکه هرات به دست ازبکان افتاد، عبدالمؤمن خان بلاد خراسان از جمله ترشیز و نیشابور را تسخیر کرد و در آنجا حکامی گماشت. در ۱۰۰۲ قشون قزلباش از ازبکان در ازغندِ (امروزه یکی از آبادیهای شهرستان تربت حیدریه) ترشیز شکست خوردند و اما در ۱۰۰۴، ازبکان از شاه عباس اول شکست سختی خوردند و از سبزوار و ترشیز به بلخ گریختند (اسکندر منشی، ج ۱، ص ۳۰۴، ج ۲، ص ۴۸۹، ۵۰۶–۵۱۲، ۵۴۹). اعتمادالسلطنه (ج ۱، ص ۶۷۲–۶۷۵) در دورة ناصرالدین شاه قاجار (۱۲۶۴–۱۳۱۳) نوشته است که ایالت ترشیز بلوکات آباد دارد، آلو بخارای آن به سراسر ایران و به خارج، و غوره آن به هندوستان صادر می‌شود، جمعیت آن حدود ۰۰۰، ۱۲ تن است و چهار طایفه عربِ لالوئی و میش مست و طاهری و مقصودی در آن به سر می‌برند. در اواخر دورة ناصرالدین شاه، کلنل مک گرگور (ج ۲، ص ۱۴۰) جمعیت ناحیه ترشیز را کمتر از ۰۰۰، ۲۰ تن تخمین زده است.

 

از نامدارانی که زادگاه آنان در ناحیه ترشیز بوده، می‌توان از صوفی و زاهد ایرانی، شیخ احمدِ جام * ملقب به ژنده پیل (۴۴۱–۵۳۶)، نام برد.

 

۲) شهر ترشیز، مرکز ناحیه ترشیز. محل دقیق آن روشن نیست؛ احتمالاً در محل ویرانه‌های کنار آبادی فیروزآباد بوده‌است (رجوع کنید به لسترنج، ص ۳۷۹، پانویس ۲). بنای شهر به گشتاسب بن لهراسب، پادشاه کیانی، منسوب است (هدایت، ذیل مادّه). حمداللّه مستوفی (همان‌جا) بنای آن را به بهمن بن اسفندیار نسبت داده است. به نوشته اصطخری (ص ۲۸۴) و ابن حوقل (ص ۴۵۶)، از مشرق ترشیز جاده‌ای به جنابذ (گناباد) امتداد داشت و به فاصله یک روز راه به کندر می‌رسید که نشان می‌دهد کندر در مشرق] یا شمال شرقی [ قرار داشته‌است.

 

بنا بر افسانه‌ای، گشتاسب پسر لهراسب با زردشت در ترشیز ملاقات کرد و کیش او را پذیرفت و طبق مطالب شاهنامه (ج ۶، ص ۶۸ـ۶۹) زردشت در آبادی کشمر درخت سروی را که از بهشت آورده بود، با دست خود کاشت. به نوشته ابوالحسن علی بن زید بیهقی (ص ۴۸۹)، «زرتشت فرمود دو درخت سرو بِکِشتَند، یکی در دیه کشمرِ طُرَیْثیث ] = ترشیز [ یکی در دیه فَریُومَد». در پی آن گشتاسب دستور داد تا همة نامداران، پیاده به زیارت سروِ کشمر بروند (فردوسی، ج ۶، ص ۷۰). ظاهراً گشتاسب آتشکده‌ای هم نزدیک ترشیز بنا کرده بود؛ امروزه ویرانه‌های قلعه‌ای به نام «آتشگاه» در حدود دوازده کیلومتری شمال غربی کاشمر کنونی دیده می‌شود (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج ۴۲، ص ۸۴). آبادی کشمر نیز در حدود چهارده کیلومتری شمال شرقی برداسکن قرار دارد (همان، ج ۴۲، ص ۸۷ ـ ۸۸).

 

در دورة اشکانیان، ترشیز به سبب قرار داشتن در مسیر نیشابور ـ قهستان اهمیت داشت. به نوشته حسن پیرنیا (ج ۳، ص ۲۱۸۵ـ ۲۱۸۶)، ترشیز در آن دوره از ولایات پارت شمرده می‌شده و ظاهراً در دورة ساسانیان نیز به سبب وجود آتشگاه کشمر و به ویژه سرو کشمر، نزد زرتشتیان محترم بوده‌است.

 

بلاذری (ص ۳۹۱) نوشته است که عبداللّه بن عامر، بُشت (بست) را در دورة خلافت عثمان (۲۳ـ۳۵) گشود. ظاهراً در همین زمان ترشیز نیز به دست مسلمانان افتاد. در ۲۲۳، به نوشته ابوالحسن علی بن زید بیهقی، ترشیز به دست سپاهیان حمزة بن آذرک خارجی افتاد (ص ۷۴). به نوشته مؤلف حدودالعالم (ص ۹۰) در ۳۷۲، ترشیز و کندر و چند آبادی دیگر شهرکهایی از حدود کوهستان و نیشابور، با کشت و برز بسیار، بودند. ظاهراً ترشیز در قرن چهارم در اوج شکوفایی بوده، زیرا مقدسی درباره آن نوشته است که مسجد جامع آن پس از مسجد جامع دمشق از همه ثروتمندتر است، شهر ثروتمند و پاکیزه و زیباست و بارکده فارس و اصفهان و خزانه خراسان و بازار آن نوساز است (ص ۳۱۸).

 

ظاهراً از ویژگی‌های اجتماعی شهر و ناحیه ترشیز تا اواخر قرن پنجم، گرایش مردم آن سامان به اسماعیلیه بوده‌است؛ به نوشته حمداللّه مستوفی (تاریخ گزیده، ص ۵۱۸ـ۵۱۹)، در ۴۸۳ حسین قاینی فرستاده حسن صباح، حاکم ترشیز شد. به نوشته ابن اثیر، در ۴۹۸ بسیاری از اسماعیلیه طریثیث (ترشیز) به سبب آشفتگی اوضاع، آنجا را ترک کردند و در ۵۲۰ ابونصر، وزیر سلطان سنجر، به آنجا لشکر کشید و بسیاری از اهالی آنجا را کشت (ج ۱۰، ص ۳۹۲ـ۳۹۳، ۶۳۱ـ۶۳۲). در ۵۴۶، چون امیر علاءالدین محمود بر ترشیز مسلط شد، دستور داد که به نام خلیفه عباسی بغداد، مقتفی لامراللّه، خطبه بخوانند. خطیب در جامع ترشیز چنین کرد، اهالی شورش کرده منبر را شکستند و خطیب را کشتند (ابن اثیر، ج ۱۱، ص ۱۵۱ـ۱۵۲؛ یاقوت حموی، ج ۳، ص ۵۳۵). در ۵۹۶، سلطان تکش خوارزمشاه قلعه ترشیز را چهار ماه محاصره کرد، اما کاری از پیش نبرد (رشیدالدین فضل اللّه، ج ۱، ص ۴۰۳). شهر ترشیز تا قبل از حمله مغولها هنوز آباد بود (رجوع کنید به بیهقی، ص ۴۲۸) اما با حمله چنگیزخان به ایران در اوایل قرن هفتم به دست آنان افتاد و مانند اغلب شهرهای خراسان رو به ویرانی نهاد (رجوع کنید به ادامه مقاله). در همین زمان، به نوشته یاقوت حموی (ج ۳، ص ۵۳۴ ـ ۵۳۵)، ترشیز از مراکز علما و فضلا شمرده می‌شد، باطنیه بر آن مسلط بودند و در آنجا کشتزار و املاک و قلعه داشتند. در ۶۵۱، هلاکوخان که برای برانداختن حکومت اسماعیلیان الموت وارد ایران شده بود، به خراسان آمد و در ترشیز قتل و تاراج کرد و اهالی آنجا را به اسارت برد (رشیدالدین فضل اللّه، ج ۲، ص ۹۸۱ـ۹۸۲).

 

در نیمه اول قرن هشتم، حمداللّه مستوفی درباره ترشیز نوشته است که شهر ترشیز کوچک و خراب است، اما مواضع (پیرامون) آن بغایت آباد است و قلعه‌های محکمی از جمله قلعه بردارود، قلعه میکال، قلعه مجاهدآباد و قلعه آتشگاه دارد (نزهة القلوب، ص ۱۴۳). به نوشته شرف الدین علی یزدی (ج ۱، ص ۲۵۱ـ۲۵۴)، در ۷۸۴ امیرتیمور به قلعه ترشیز حمله آورد و پس از جنگی سخت توانست محافظان قلعه را که غوری و از طایفه سدیدیان بودند، به تسلیم وادارد و چون محافظان شجاعانه جنگیده بودند، آنان را بخشید و به ماوراءالنهر فرستاد تا از حصارها و قلعه‌های ترکستان محافظت کنند. با وجود این، در ۸۰۷ سپاهیان امیرتیمور عده‌ای از اهالی ترشیز را کشتند (خوافی، ج ۳، ص ۱۵۸).

 

به نظر می‌رسد شهر ترشیز پس از ویران شدن به دست مغولها دیگر آباد نشد، و نام آن تا مدتها، تنها به ناحیه آن اطلاق می‌شد (رجوع کنید به لسترنج، همان‌جا؛ نیز رجوع کنید به ناحیه ترشیز). در دورة افشاریه (۱۱۴۸ـ۱۲۱۰)، حاکم ترشیز عبدالعلیخانِ میش مست (متوفی ۱۲۰۰)، شهر جدیدی احداث کرد که بهرامی (ص ۳۲۶) مکان آن را در حدود سی کیلومتری مشرق ویرانه‌های شهر تاریخی (فیروزآباد) دانسته و خسروی (ص ۵۸) آن را در حدود سه کیلومتری شمال شرقی آبادی مغان ضبط کرده‌است؛ این هر دو مکان کمابیش با شهر کنونی کاشمر، که مدتی ترشیز هم خوانده شده، مطابقت می‌کند.

 

رضا قلیخان هدایت (همان‌جا) در ۱۲۸۸، حاکم نشین ترشیز را ــ که ظاهراً باید ترشیز جدید (کاشمر کنونی) باشد ــ سلطانیه ضبط کرده‌است. بنابر مطالب مرآت البلدان (اعتمادالسلطنه، ج ۱، ص ۶۷۳)، در دورة ناصرالدین شاه، سلطان آباد ــ که شهر جدیدالاحداثِ ایالت ترشیز بود ــ حصار و برج و بارو داشت و از شهرهای معتبر ایران شمرده می‌شد. در اواخر دورة ناصرالدین شاه، کلنل گرگور درباره ترشیز نوشته است که نزدیکترین راه تهران ـ هرات از ترشیز می‌گذرد و محصولات انگور و انار ترشیز در سراسر ایران مشهور است (ج ۲، ص ۱۴۰). در تاریخ ۱۳۱۳/۰۵/۰۸ ه‍.ش نام ترشیز به نام یکی از روستاهای ناشناخته منطقه (کاشمر) انتقال یافت.(فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج ۴۲، ص ۸۴؛ نیز رجوع کنید به کاشمر).

زبان و گویش

مردم کاشمر به زبان فارسی و با گویش خراسانی و کاشمری صحبت می‌کنند.

جمعیت

بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۱۰۲٬۲۸۲ نفر (در ۳۱٬۷۷۵ خانوار) بوده‌است.

0 +
جمعیت کاشمر
0 %
رشد جمعیت
0
مساحت (Km)

هنرهای سنتی و صنایع دستی

در مناطق مختلف شهرستان کاشمر مشاغل سنتی و هنرهای دستی هنوز تا حدودی رواج دارد. اما در میان آن‌ها بافت قالی به ویژه در روستاها از اهمیت به سزایی برخوردار است. قالی کاشمر به واسطه مرغوبیت در بافت، نقشه و رنگ یکی از قالی‌های به نام منطقه خراسان رضوی می‌باشد. از جمله مشاغل سنتی در شهرستان کاشمر می‌توان به مسگری، نجاری و آهنگری اشاره کرد. گلیم بافی، حصیربافی، گیوه دوزی و بافت قالیچه نیز از سایر صنایع دستی و هنرهای سنتی این شهرستان به‌شمار می‌آید.

سوغات و ره آورد سفر

در شهرستان کاشمر نیز بخشی از فراورده‌های صنایع دستی می‌توانند جزو سوغات این شهرستان محسوب شوند که از میان آن‌ها می‌توان به قالی ” گیوه‌های کاشمری، انواع حصیرها و گلیم‌های الوان اشاره نمود. اما مهمترین فراورده و سوغات کاشمر با توجه به فراوانی باغات انگور در این منطقه کشمش است که به سراسر ایران صادر شده و پس از آن زعفران و انار نیز که کاشت آن در سالیان اخیر متداول گشته جزو سوغات این شهر به‌شمار می‌روند.

موقعیت جغرافیایی و ویژگی‌های طبیعی

شهرستان کاشمر با دو بخش مرکزی و کوه سرخ، و به مرکزیت شهر کاشمر مساحتی در حدود ۳۳۹۰ کیلومتر مربع از استان خراسان رضوی را اشغال نموده‌است. این شهرستان از غرب با خلیل‌آباد، از شمال و شمال غربی با نیشابور، سبزوار و بردسکن، از شرق و شمال شرقی با تربت حیدریه و از جنوب و جنوب غربی با گناباد هم جوار است. شهرستان کاشمر دارای دو منطقه کوهستانی کوه سرخ در شمال و ارتفاعات فغان بجستان در جنوب و منطقه‌ای کویری و خشک در غرب و جنوب و جلگه‌ای حاصلخیز در محدودهٔ حومه شهر و قصبات آن می‌باشد. از نظر آب و هوایی می‌توان گفت که کاشمر هر سه نوع آب و هوا را داراست چون مناطق شمالی شهرستان کوهستانی و سرد مناطق مرکزی معتدل و مناطق جنوبی به دلیل مجاورت با کویر لوت خشک و نیمه خشک است.

نمایش هوایی نقشه شهر و موقعیت ساختمان شهرداری کاشمر